فقه سیاسى از دیدگاه رهبرى (2)






( مکاتب ، گفتمان و پارادایم )

2. گفتمان فقه سیاسى

واژه گـفـتـمـان 310 بـنـابـر تـعـریـف اصـطـلاحى ، به معناى پدیده ، مقوله یا جریانى اجـتـمـاعـى اسـت . بـه بیان دیگر، جریان و بسترى است که داراى زمینه اى اجتماعى است و کلمات در این بستر معنا مى یابند.311
و در هـر حـال مـنـظـور از آن مـجـمـوعـه اى مـنـسـجـم و هـمـخـوان از انـگـاره هـا، ارزش هـا و اصـول نـظـرى و واقعیت هاى مرتبط با آنهاست . در توضیح بیشتر از این واژه باید گفت در هـر دوره تـاریـخـى مـمـکن است چندین نظام فکرى وجود داشته باشد، اما معمولاً یک نظام فکرى بر بقیه غلبه دارد و گفتمان ، بیانگر تفکر غالب در هر دوره از تاریخ و در یک جامعه معین است .
بر این اساس باید گفت فقه سیاسى شیعه در بستر اجتماعى و زمانى خود داراى تفکرات غالبى بوده است که تفکرات دیگر را به حاشیه رانده است و ما در صددیم برخى از این گفتمان ها را عرضه کنیم و قدرى در مورد آن به بحث بپردازیم . گفتمان اخبارى گرى و اجـتـهـاد اصـولى و گـفـتمان فقه شیعه و فقه اهل سنت ، دو گفتمانى است که این تحقیق در صدد است بدان بپردازد.

گفتمان اخبارى گرى و اجتهاد اصولى

فقه شیعه در طى قرون آغازین تاسیس تا قرن دهم قمرى به نظام فقه اجتهادى وفادار مـانـد و بـراسـاس آن بـه اسـتـنـباط احکام مى پرداخت . در قرن دهم هجرى این فقه توسط گـروه اخـبـاریـون بـا چـالش مـواجـه شـد. این دسته ، مجتهدان سابق بر خود را به خاطر پـیـروى از اصـل اجـتـهـاد بـه طـعـنـه گـرفـتـه و ضـمـن ایـن کـه ایـن روش را طـریـقـه اهـل سـنـت مـعـرفـى کـردنـد، مـجـتـهـدان سـلف را نـیـز بـر هـمـیـن سـیـاق ، رهـروان طـریـق اهـل سنت خوانده اند. پس از آنکه در قرن دهم هجرى ملا محمد امین استرآبادى به طرح مبانى اخـبـارى گـرى پـرداخـتـه ، مـبـانـى اجـتـهـاد را مـطـرود دانـسـت و بـا طـرح ایـن مـسـائل در حـوزه فقه شیعه طرفدارانى یافت ، فرهنگ اخبارى گرى به مدت دو قرن بر عرصه فقه شیعه حاکمیت یافت . این مکتب گرچه با اجتهاد به مخالفت پرداخت و اجتهاد را سـاخـتـه و پـرداخـته اهل سنت مى دانست ، اما این به آن معنا نبود که آنها خود اصلا دست به اجتهاد نزنند، بلکه اجتهاد آنها در دایره اى محدودتر و با منابعى محدودتر انجام مى شد:
((اخـبـاریـیـن نـیـز قـائل بـه اجـتـهـاد هـسـتـنـد مـنـتـهـا در دایـره مـحـدودتـر یـعـنـى اجـمـاع و عـقـل را حـجـت نـمـى دانـنـد بـه عـنـوان مـبـانـى اجـتـهـاد، و فـقـط بـه کـتـاب و سـنـت عمل مى کنند.))312
اخـتـلاف مـیـان اخـبـاریون و اصولیون به گونه اى بود که اینان در راستاى اثبات مکتب فـکـرى خود و طرح جناح مقابل به حدى پیش رفتند که همدیگر را به کفر و فسق متهم مى کردند:
((اختلافاتى که بین اصولیون و اخباریون ما هست ، از اختلافات بین شافعى و نمى دانم امامى یا حنفى و فقه امامى کمتر نیست ... همدیگر را تکفیر مى کردند، همدیگر را تفسیق مى کردند!))313
در سوى مقابلِ اخبارى گرى ، مجتهدین بزرگى چون وحید بهبهانى و شاگردان ایشان با اسـتـدلالات عـلمـى بـه اخـبـاریـون ایـن مطلب را القا کردند که اجتهاد از مؤ لفه هاى فقه شیعه بوده و برآمده از آموزه هاى اهل بیت است :
اجـتـهـاد در شـیـعـه پـایـه شـرعى و حدیثى دارد، یعنى خود حدیث هست ، خود سنت هست . سنت گـرفـتـه شـده از ائمـه هست که ما را به اجتهاد تشویق مى کند. اجتهاد بنابراین یک منشأ عقلانى ندارد در فقه شیعه بلکه یک منشأ نقلى و حدیثى دارد، این اساس اجتهاد است .314
و در نـهـایـت بـا مـجاهدت هاى بى شمار و استدلالات و مطالب علمى که از سوى مجتهدین و اصـولیـونِ بـنام آن عصر، در مقابل اخباریون ارائه شد اخبارى گرى به چالش افتاده و حـاکـمـیـت فـکـرى آنـهـا از حوزه فقه برافتاد و اینان گرچه پس از این زمان به صورت پـراکـنـده وجـود داشـتـنـد، امـا در حـدود بـیـشـتـر از صـد سـال اسـت کـه اثرى از این گروه وجود ندارد و این سلسله و طرفداران آنها از بین رفته اند:
حالا البته اخبارى نداریم ما، یعنى اخباریون تقریبا یک سلسله تقریبا برافتاده هستند در ـ عـرض کـنـم کـه ـ حوزه علیمه ما مدتهایى است شاید صدسالى است یا بیشتر که دیگر کسى از اینها نیست .315

گفتمان فقه شیعه و سنى

فـقه شیعه از جهاتى کاملا با فقه اهل سنت متمایز و متفاوت است ، این فقه در ادوار آغازین خـود کـه زمـان حـضـور امـامـان مـعـصـوم اسـت ، در حـاشـیـه فـقـه اهـل سـنـت قـرار داشـت و به سبب وجود حاکمان سنى در جهان اسلام ، در موقعیت تقیه بود و تـنـهـا از مـقـدار کـمـى از ظـرفـیـت هـاى خـود اسـتـفـاده مـى کـرد. در طـول زمـان پـس از عـصـر غـیـبـت نـیـز در کـنـار فـقـه اهـل سـنـت قـرار داشـت . و لکـن فـقـه اهـل سـنـت از یـک سو به خاطر اندک بودن منابع نقلى و از سوى دیگر استفاده از مؤ لفه هـایـى چون قیاس ، استحسان ، مصالح مرسله و... و از سوى دیگر در اکتفا کردن به چهار فـقـیـه از فـقـیـهـان خـود و انـحـصـار اجـتـهـاد بـه ایـن چـهـار فـقـیـه ، در طـول زمـان بـه افـول گـرایـیـده و بـه هـمـیـن تـنـاسـب هـرچـه در طول زمان به عصر حاضر نزدیک تر مى شویم ، فقه شیعه ، مبانى خود را مستحکم کرده و چـارچـوب مـسـتـقـل و مـحـکـمـى بـراى فـقـه خـود کـه مـبـتـنـى بـر آمـوزه هـاى اهـل بـیـت هـست فراهم آورد. این امر مرهون باز بودن باب اجتهاد در فقه شیعه به صورت مـطـلق ، بـهـره مـنـد بـودن از مـنـابـع روایـى بـسـیـار غـنـى و اسـتـفـاده از عقل قطعى و از سوى دیگر بستن باب اموراتى چون قیاس و استحسان ، است .
مـا در ایـن تـحـقـیـق بـرآنـیـم که در آغاز، ویژگى هاى فقه شیعه و برترى هاى آن را در مـقابل فقه سنى بررسى کنیم و در مرحله بعد با عنایت به اتفاق و اشتراکاتى که میان ایـن دو مـذهب وجود دارد، لزوم گفتگو، محاوره میان این دو مذهب را مورد تاکید قرار دهیم و در مرحله بعد، بر ضرورت اتحاد و تقریب میان این دو فرقه از مذاهب اسلام تاکید نماییم :

ویژگى هاى فقه سیاسى شیعه در برابر فقه اهل سنت :

توجه به متون ، مبانى ، ادله ، شیوه و نوع استنباط فقه شیعه در مقایسه با مؤ لفه هاى فـقـه اهـل سـنـت ، هـر انـسـان منصفى را به بیان این نظر وامى دارد که فقه شیعه از فقه اهل سنت بسیار متمایز و ممتاز بوده است . برخى از ویژگى ها و امتیازات فقه شیعه که مى تواند بر این معنا مهر تایید بزند به قرار زیر است :
1. اتـقـان و اسـتـحـکـام شـیـوه اجـتـهـاد و اسـتـنـبـاط فـقـه شـیـعـه در بـرابـر فـقـه اهل سنت .316
2. بـاز بـودن وسـیـع بـاب اجـتـهـاد در فـقـه شـیـعـه در قبال باز بودن نسبى اجتهاد در فقه اهل سنت .317
3. حصر فقه اهل سنت به چهار فقه در قبال محصور نبودن فقه شیعه .318
4. فـقـه شـیـعـه در ظـرافـت ، دقـت ، ژرف نگرى ، فنى بودن و پیچیدگى و عمق ، تعداد فـروعـات ، گـسـتـره شـمول آن نسبت به مسائل جمعى ، حکومتى ، فردى ، خانواده و... به مراتب از فقه اهل سنت برتر است .319
5. سـطـح عـلم و قـوت اسـتـنـبـاط فـقـیـهـان شـیـعـه بـه مـراتـب از عـالمـان اهـل سـنـت بـیـشـتـر اسـت و آن نـیـز بـدیـن عـلت است که فقیهان شیعه مى بایست علاوه بر فراگیرى فتاوا از میان کتب به نوع استدلال و روش اجتهاد نیز باید بپردازد.320

موارد اتفاق بین دو گروه شیعه و سنى

مذاهب شیعه و سنى با وجود اختلاف هایى که با یکدیگر دارند، در بسیارى از امور که به اصول و کلیات دین اسلام مربوط مى شود، با یکدیگر اشتراک نظر داشته ، با هم اتفاق دارند. بلکه ، موارد اشتراک این دو گروه بسیار زیادتر از اختلاف میان آنها بوده ، و عمده اخـتـلاف در ایـن بین ، در فتاوا و احکام فقهى به چشم مى خورد که البته موارد اختلاف در حـوزه فـقـه نـیـز عـمـدتـا بـه مـوارد اجـتـمـاعـیـات بـرمـى گـردد، وگـرنـه در اصول فقهى ، اشتراکات زیادى میان این دو گروه وجود دارد.
در نظر مقام معظم رهبرى ، تنها تفاوت میان شیعه و سنى در مقوله فقه است و این دو گروه در معارف اسلامى (جز در معارفى مثل ولایت ) با یکدیگر اشتراک نظر و عقیده دارند:
((بـه اعـتـقاد بنده ... تنها چیزى که فارق بین ما و آنهاست فقه است دیگر، والا معارفمان کلى است ؛ منتهى خوب غالبا مشترک است . و آن معارف مربوط به ولایت هم که اختصاصى ماست .))321
ایشان در عبارتى دیگر، تفاوت میان این دو گروه در فقه را نیز انکار کرده ، ضمن اشاره بـه اشـتـراک در اصـول و کـلیـات فـقـهى ، اختلاف میان فرقه شیعه و سنى را غالبا در مسائل اجتماعى فقه اعلان کرده اند:
((فـقـه امـامـى بـا فـقـه حـنـفـى ، بـا فـقـه شـافـعـى تـفـاوت زیـادى نـدارد، اصـول ایـنـهـا هـمـه یـکـى اسـت ، تـفـاوتـهـاى جـزئى دارنـد. غـالبـا در مسائل اجتماعى تفاوتهاى دارند.))322
از جمله تفاوت هاى اساسى که در حوزه مسائل اجتماعى فقه وجود دارد مساله مشروعیت داشتن حـاکـمـان جـور و مـلاک مـشـروعـیـت حاکمان است که اهل سنت بر اساس فقه خویش اطاعت از هر حاکمى را بر خود مفروض مى دانند:
((مـى دانـیـد کـه از لحـاظ عـقـیـده فـقـهـى ، یـک تـفـاوت کـوچـک بـیـن عـلمـاى بـرادران اهل سنت ما با ما هست ، و آن این است که آنها هر حکومتى را واجب الاطاعه مى دانند، اما شیعه این طـورى نـیـسـت . شـیـعـه هـمـیـشـه خـارى در چـشـم حـکـومـتـهـاى باطل بوده واوضاع نابسامان را تحمل نمى کرده است .))323

رویکردى در باب اتحاد دو گفتمان فقه سیاسى شیعه و سنى

بـا تـوجـه بـه مـطالبى که گذشت ، باید گفت دو فرقه مهم جهان اسلام مى بایست با مـحـور قـرار دادن اشـتـراکـات خـود، بـه اتـحـاد میان خود فکر کنند و از تنازع بپرهیزند. اختلاف در مباحث علمى نه تنها منافاتى با همزیستى مسالمت آمیز ندارد، بلکه اینان در عین حـال کـه بـه بحث عالمانه در مورد مسائل اختلافى مى پردازند، باید موجودیت دیگرى را قبول کرده ، از تحریک یکدیگر بپرهیزند و در کنار یکدیگر زندگى نمایند:
((حـالا هـر کـسـى مـبـنـایـى دارد. مـا مـى گـویـیـم ایـن دو جـریـان کـه از اوایل اسلام و بعد از رحلت پیامبر(ص ) بودند و تا حالا هم هستند، هر کدام زندگى خود را بکنند و با هم دشمنى نکنند.))324
مقـام معظـم رهـبـرى ضـمن تاکید بر گفتمان اتحاد میان جهان اسلام بر محور اتحاد میان شیعـه و سنـى ، راهکارهـا را در ایـن راستا و مبتنى بر مساله فقه ارائه مى کنند و ما درصددیم برخى از این راهکارها را در حوزه فقه سیاسى مطرح نماییم :

1. آزادى عقائد مذهبى در عین بحث عالمانه در مورد مسائل اختلافى :

مـقـام مـعـظـم رهـبـرى بـر ایـن بـاور است که اندیشمندان شیعه و سنى مى توانند در آزادى کـامل ، اما بدون تحریکات مذهبى ، به اظهار عقیده در مورد مذهبشان بپردازند و در نمازهاى جماعت یکدیگر (براساس فتاواى فقهى هر مذهب ) شرکت کنند:
((یـعـنـى فـقـه امامیه با فقه حنفى و فقه شافعى و دو فقه دیگر نزدیکتر است از عقاید معتزله و اشاعره . خوب ، ما نشان دادیم که مى توانند بحث فقهى هم بکنند، بحث کلامى هم بکنند، اما تحریک نکنند همدیگر را! ما با تحریک مخالفیم ، بحث دوستانه بحث عالمانه ، هـیـچ اشـکالى هم ندارد با هم زندگى بکنید. اگر بر طبق مذهبشان اجازه داده مى شود پشت سر هم نماز بخوانند، یک مذهب اجازه مى دهد، یک مذهب اجازه نمى دهد. بر طبق مذهب ما اشکالى نـدارد کـه پـشـت سـر امـام سـنـّى مـا نـمـاز مـى خـوانـیـم ، بـعـضـى از مـذاهـب اهل سنّت هم اجازه دارند پشت سر امام شیعه نماز بخوانند. بعضى ها ممکن است اجازه نداشته باشند این هم اهمیتى ندارد.))325

2. ایجاد مراکز فقهى تقریب بین مذاهب

((مـا گـفـتـیـم یـک عـده از علما و متفکران دور هم بنشینند و در سطح علمى و فرهنگى ، براى تـقـریـب و نـزدیک کردن ، مؤ سسه التقریب بین المذاهب الاسلامیة را به وجود آورند. اینها بـنـشـیـنـنـد بـبـیـنـنـد، در مسائل علمى و دینى چه قدر مى توانند با یکدیگر همکارى و کار کنند.))326
((در مرحله فقهى نیز تبادل نظر بین مذاهب مختلف در بسیارى از ابواب فقهى ، به فتاوى نـزدیـک ، بـلکـه واحـدى مـنـتـهى خواهد شد. بعضى از فرق اسلامى ، در برخى از ابواب فقهى ، تحقیقات و پیشرفتهاى قابل ملاحظه یى دارند؛ دیگران مى توانند از آنها استفاده کنند. گاهى ممکن است در برخى از احکام و استنباط اسلامى از کتاب و سنت ، نوآوریهایى در اخـتـیـار بـعـضـى از فـرق اسـلامـى باشد، دیگران از آن استفاده خواهند کرد و به فتاوى نـزدیـک بـه هـم یـا مـشـتـرکـى خواهند رسید. چرا ما نگردیم تا فتاوى مشترک را پیدا کنیم ؟!))327

پي نوشت ها :

310. سابقه واژه گفتمان ( DISCOURSE ) به قرن 14 میلادى مى رسد.
311. ر.ک : غـلام رضـا على بابایى ، فرهنگ سیاسى ، تهران نشر آشیان ، 1382، ص 297.
312. بیانات مقام معظم رهبرى ، در تاریخ 4/10/61.
313. بیانات در دیدار با روحانیون شیعه و سنى گرگان ، 26/8/65.
314. مصاحبه آیة اللّه خامنه اى با روزنامه کیهان ، 4 / 10 / 61.
315. بیانات در دیدار با روحانیون شیعه و سنى گرگان ، 26/8/65.
316. بیانات در دیدار روحانیت زنجان در شهرستان زنجان ، 29/8/64.
317. مصاحبه آیة اللّه خامنه اى با روزنامه کیهان ، 4/10/61.
318. بیانات در مصاحبه با روزنامه کیهان پیرامون مسأله اجتهاد، 4 / 1 / 61.
319. سخنرانى در جمع مسئولان و طلاب مؤ سسه باقرالعلوم (ع )، 1 / 11 / 68.
320. بـیـنـات در دیـدار بـا اعـضـاى سـتـاد بـرگـزارى کـنـفـرانـس جـهـانـى اهل بیت (ع )، 26/1/69.
321. بـیـانـات آیـة اللّه خـامـنـه اى در دیـدار بـا شـوراى طـلاب خـارجى حوزه علمیه قم ، 17/9/62.
322. سخنرانى در جمع طلاب شیعه و سنى گرگان ، 26/8/65.
323. سـخـنـرانـى در جـمـع روحـانـیـون و طـلاب حوزه علمیه و ائمه جمعه و جماعات استان بوشهر، 11/10/70.
324. سخنرانى در دیدار با جمع کثیرى از اقشار مختلف مردم ، 19/7/68.
325. بیانات در دیدار با روحانیون شیعه و سنى گرگان ، 26/8/65.
326. سخنرانى در دیدار با گروه کثیرى از آزادگان و اقشار مختلف مردم در هفته وحدت ، 11/7/69.
327. بـیـانـات در گـردهـمـایـى شـوراى عـالى بـیـن المـللى مـجـمع التقریب بین المذاهب الاسلامیه ، 1/7/70.

منبع: حصون ، زمستان 1385، شماره 10